عوامل افسردگي، راه‌هاي شناخت و روش مقابله با آن چيست؟

۸۴ بازديد

به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران جوان ؛ «افسردگي: بياييد حرف بزنيم»؛ اين شعار سازمان بهداشت جهاني در سال ۲۰۱۷ و با هدف افزايش توجه و آگاهي عموم مردم نسبت به موضوع افسردگي بود كه البته همچنان مورد توجه سازمان‌هاي بهداشت و سلامت جهاني است. افسردگي اگرچه جغرافياي خاصي نمي‌شناسد، اما در ايران هم روز‌به‌روز بر تعداد مبتلايان به اين بيماري افزوده مي‌شود. بحران اقتصادي اين روز‌هاي ايران، فشار‌هاي رواني را افزايش داده كه به عقيده بسياري از روانشناسان و جامعه‌شناسان، تاثير اين وضعيت در ماه‌هاي آينده بيشتر مشخص خواهد شد كه البته برآورد‌هاي ابتدايي نشان از افزايش آمار طلاق، نزاع خياباني و ... دارد.

 

پرسش اينجاست در شرايطي كه علاوه‌بر زمينه‌هاي ژنتيكي و ارثي در شرايطي كه اقتصاد و كار جامعه، زمينه‌ساز افسردگي است چگونه مي‌توان اين بيماري را به موقع تشخيص داد و راه‌هاي مقابله با آن چيست. دو روانشناس در گفتگو با «شهروند» از عوامل زمينه‌ساز افسردگي، راه‌هاي شناخت و روش مقابله با آن مي‌گويند.


 


افسردگي چيست و افراد افسرده چه مشخصاتي دارند؟

«اميرحسين جلالي ندوشن» روانپزشك، روان‌درمانگر و استاديار گروه روانپزشكي دانشگاه علوم پزشكي ايران در پاسخ به اين پرسش مي‌گويد: «مهمترين علامت افسردگي يكي از دو حالت زير است: يا فرد احساس غم و اندوه مي‌كند كه ممكن است اين غم و اندوه به حالت گريه كردن، احساس غمگيني، احساس سرحال نبودن يا همان حالتي كه در بين مردم معروف به افسرده يا دپرسي است، خود را نشان دهد. مشخصه دوم اينكه فرد احساس مثبت و علاقه خود را نسبت به كار‌هايي كه پيش از اين معمولا براي او لذتبخش بود، از دست مي‌دهد. اگر يكي از اين دو حالت بروز كند علايم افسردگي است. اما علايم ديگري هم همواره در كنار اين دو عامل وجود دارد؛ شامل تغييراتي در خواب؛ كم خوابي يا پرخوابي، كاهش انرژي، تغيير در اشتها و مواردي همچون احساس نااميدي يا فكر كردن به خودكشي است. براي اينكه مشخص شود فردي مبتلا به افسردگي است لازم است يكي از دو حالت اول در كنار علايم بالا وجود داشته باشد تا پزشك تشخيص افسردگي دهد. البته اين تغييرات بايد يك دوره تداوم داشته باشد و دست‌كم اين اختلالات دو هفته طول بكشد تا احتمال تشخيص افسردگي مطرح شود. علاوه‌براين موارد، ما همواره تاكيد مي‌كنيم كه فكر خودكشي بايد به عنوان يك علامت براي فرد و اطرافيان او تلقي شود و اگر كسي مدام به اين موضوع فكر مي‌كند بايد به پزشك مراجعه كند.

در صورت بروز عوامل افسردگي چه كاري بايد انجام داد؟

افسردگي مي‌تواند يك بيماري روانپزشكي باشد يا به صورت تظاهري از انواع بيمار‌هاي ديگري بروز پيدا كند. علاه براين مصرف برخي از دارو‌ها ممكن است باعث افسردگي شود. وقتي فردي دچار افسردگي مي‌شود بايد عامل بروز آن مشخص شود. پس اين تشخيص، متخصص مي‌خواهد و خوددرماني جايي ندارد. در مرحله اول بايد به يك پزشك عمومي يا روانپزشك مراجعه شود. اگر فرد دسترسي به روانپزشك دارد بهتر است به روانپزشك مراجعه كند. اگر هم امكان دسترسي به روانپزشك وجود نداشته باشد، پزشك عمومي يا پزشك خانواده مي‌تواند تشخيص اوليه را انجام دهد، اما در مرحله بعد مراجعه به متخصص ضروري است. ذكر اين نكته هم ضروري است كه افسردگي متغير است و مي‌تواند از حالت خفيف تا شديد باشد و متناسب با شدت افسردگي بايد معالج انتخاب شود.

آيا كودكان هم افسرده مي‌شوند؟

بله، افسردگي از كودكي تا سالمندي وجود دارد و در دو طيف كودكي و سالمندي ممكن است علايم متفاوتي داشته باشد. در مورد كودكان پيچيدگي بيشتر است كه البته از يك سني به بعد، كودكان مي‌توانند شرايط رواني خود را تشخيص دهند. در سن‌هاي پايين‌تر ممكن است به شكل بي‌قراري، بي‌تابي و ناتواني، پرخاشگري و تحمل نكردن ناكامي رخ دهد. هر كدام از اين عوامل در صورت شدت، مي‌تواند علايم افسردگي در كودكان باشد. اگر كودكي يك سري از مشكلات رفتاري داشته باشد كه باعث شود مانع از تربيت نشود نياز است كه كودك به پزشك مراجعه كند. از لحاظ درماني و تشخيص هم موضوع براي سالمندان تا اندازه‌اي مشابه است.


 

افسردگي سالمندان معمولا چه مشخصاتي دارد؟

افسردگي در سالمندان ممكن است با شكايت جسمي و درد‌هاي پراكنده همراه شود. مشخصه اصلي افسردگي در سالمندان، پراكنده بودن درد است كه عموما با درمان‌هاي معمولي پزشكي قابل درمان نيست. فرد سالمند ابتدا و در مرحله اول از افسردگي شكايت نمي‌كند و از درد‌هاي بدني مي‌گويد كه البته اين درد‌ها با دارو و درمان مربوط به آن درد بهبود پيدا نمي‌كند و نياز به درمان افسردگي وجود دارد.

با افسردگي فصلي چه بايد كرد؟ چه كساني مستعد افسردگي پاييزه هستند؟

خلق‌وخوي انسان واكنش‌پذير است و وقتي ما تغييري در نور يا يك خبر بد مي‌شنويم ممكن است خلق تغيير كند. وقتي ما از بيماري افسردگي حرف مي‌زنيم بايد دو هفته طول بكشد و تاثير منفي بر عملكرد بگذارد. در مورد افسردگي فصلي كه معمولا در پاييز يا زمستان رخ مي‌دهد ممكن است شدت افسردگي بيشتر شود. كساني كه استعداد افسردگي دارند ممكن است در اين فصل‌ها، افسردگي دوباره برگردد يا اينكه شدت پيدا كند. روند درمان افسردگي فصلي، فرقي با افسردگي عادي ندارد و ممكن است درمان كمكي بيشتري نياز داشته باشد. كاهش شدت نور و كاهش طول روز باعث مي‌شود كه انسان روحيه غمگين‌تري داشته باشد و اين در اشخاصي كه استعداد افسردگي بيشتري دارند، ممكن است بيشتر رخ دهد.

ترنسكشوال‌ها بيشتر نياز به مراجعه به پزشك دارند؟

آمار‌هاي رسمي مي‌گويند كه ترنسكشوال‌ها به دلايل مختلف، پتانسيل بيشتري براي افسردگي دارند و براساس برخي آمارها، بيش از ۴۰ درصد اين افراد دست‌كم يك بار اقدام به خودكشي را تجربه كرده‌اند. مصطفي صابري، روانشناس متخصص در زمينه دوجنسي‌ها درباره اين موضوع به «شهروند» مي‌گويد: «افراد ترنسكشوال طبيعتا مواجهه بيشتري با مشكلات رواني از جمله افسردگي دارند كه در بعضي با تغيير شكل جنسي افسردگي كاهش پيدا مي‌كند كه البته برعكس اين موضوع هم هست و ممكن است دچار سرخوردگي شوند. يكي از موارد مهم پيش از عمل توجه به همين افسردگي است. بعضي نياز به مشاوره درماني دارند و بعضي هم نياز به دارو. كساني هم كه مراجعه مي‌كنند بايد دايم پيگير سلامت روان باشند و اين روند درمان بعد از عمل هم بايد ادامه پيدا كند كه البته بيشتر آن‌ها بعد از عمل مراجعه نمي‌كنند. طبيعتا اين افراد اگر در دوران كودكي موردتوجه قرار بگيرند و به روانشناسان مجرب مراجعه كنند امكان دارد با برنامه‌هاي درماني مواردي را كه خيلي حاد نشده، تغيير دهند. هرچند كه اين نظريه مورد ايراد است، چون برخي معتقدند كه اين عارضه در ٥-٤ سالگي بروز پيدا مي‌كند و نمي‌توان آن را تغيير داد. بعد از تشخيص ترنسكشوال‌بودن يك فرد، حتما نياز به روانشناس هم براي والدين و هم خود افراد وجود دارد و اين مراجعه به روانشناس ضروري است.

رابطه من با افسردگي

الهه. س. | كاملا بستگي دارد توانتان براي مقابله با بحران چگونه باشد و تا كجا مقاومت كنيد. ضربه اول اگر جواب نداد، آنقدر محكم‌تر و بيشتر مي‌زند تا بالاخره شما را از پاي درآورد و بفرستتان بغل افسردگي. شايد بسياري از ما در طول زندگي‌مان حالاتي شبيه افسردگي را تجربه كرده باشيم. حتي در حدي كه خلقمان پايين آمده باشد. اما يك جايي، شرايطي برايت هماهنگ مي‌شود. نه، بهتر است بگويم هماهنگ مي‌كني تا بيايد و بنشيند در زندگي‌ات. بدبختي مي‌دانيد چيست؟ هيچ چيزش شبيه يك بيماري نيست. نه بدنت درد مي‌گيرد و نه آبي از بيني‌ات روان مي‌شود. روزي باور مي‌كني كه افسرده شدي كه سگ سياهي تو را در آغوش گرفته و اين بار اين آغوش خستگي‌هايت را برطرف نمي‌كند. من روز‌هاي زيادي در آغوش سگ سياه افسردگي بودم. بغلي كه آنقدر سفت و محكم است كه تمام رمقت براي ادامه زندگي را مي‌گيرد. دنيا به همان سياهي و تاريكي مي‌شود. ديگر هيچ چيزي تو را سر شوق نمي‌آورد و هر روز تو را دعوت مي‌كند در آغوشش بي‌حركت بماني. اما من نخواستم كه تنم بوي تعفن افسردگي را بگيرد. افسردگي براي من شبيه باتلاقي بود كه اين بار اتفاقا اگر دست و پا نمي‌زدم بيشتر فرو مي‌رفتم. جالب است كه اينجا هم در مواجهه با اين بيماري همچون سرماخوردگي انواع و اقسام نسخه‌هاي خانگي وجود دارد. نگاهي به اطرافتان بكنيد. رفتارمان با كسي كه دچار افسردگي شده چگونه است؟ من مي‌گويم: «پاشو يه تكوني به خودت بده»، «برو سفر»، «زنگ بزن با چهارتا رفيق برو بيرون، خونه نشين» و... واقعا فكر مي‌كنيم كسي كه افسرده است به فكرش نمي‌رسد اين كار‌ها را بكند؟ مسأله كنده شدن از آغوشي است كه او را سفت چسبيده است. گفتم من نخواستم، فكر مي‌كنيد بار اولم بود و خيلي متمدنانه با آن برخورد كردم؟ يك روز صبح از خواب بيدار شدم و ديدم بغل يك سگ سياه هستم كه نمي‌گذارد شور و شوق زندگي داشته باشم؟ بعد با خودم گفتم: «ئه! ببين كي اينجاست! دختر افسرده شدي و پاشو شماره دكتر روانشناس را بگير و برو تا درمان شود.»

طبيعي است كه رفتارم اينگونه نبود. بار‌ها بعد از هر بحران حتي همين روزمرگي‌ها دچار پايين آمدن خلق و مرحله بعدي افسردگي شدم. اما شبيه همان نسخه‌هاي خانگي، خوددرماني كردم. اتفاقا در كوتاه مدت هم جواب مي‌داد، اما در دوره بعدي، در مواجهه با بحران، درد، رنج، شكست و... هر بار ميزان درگير شدن با افسردگي برايم حادتر بود. دوست داريد دقيق‌تر برايتان بگويم؟ روز‌هايي بود كه با احساس شكست زيادي روبه‌رو شدم. در حقيقت شكستي هم خورده بودم. دو هفته ابتدايي با ٥ كيلو وزن كم كردن ناخواسته گذشت. روزهايم را با چرخيدن در فضاي مجازي مي‌گذراندم و كار خاصي نمي‌كردم. اگر از گرسنگي رو به موت نمي‌شدم، براي خوردن هم از جايم بلند نمي‌شدم. پسرم آن روز‌ها كوچك بود و به مراقبت من احتياج داشت. اما من حتي متوجه نبودم پسرم چگونه بزرگ مي‌شود. هر روز يك تخم مرغ نيمرو مي‌كردم و مي‌دادم بخورد. آن زمان يكي در ميان به مشاور مراجعه مي‌كردم. تا اينكه يك روز در يكي از همان گشت‌وگذارهايم در فضاي مجازي با نوشته‌اي روبه‌رو شدم كه باعث شد تكاني به خودم بدهم. من حالم موقتا خوب شده بود. دنبال زندگي بودم.

اما درمان نشده بودم؛ بنابراين در بحران بعدي كه اتفاقا توان اين را داشت كه مرا براي هميشه از پا بيندازد، افسرده شدم. اين بار، نشانه‌ها را به خوبي مي‌شناختم. بوي باتلاقش برايم بسيار آشنا بود و مي‌دانستم بايد در اين باتلاق دست و پا بزنم. با اين حال كه فكر مي‌كردم حواسم به خودم هست، افسردگي آنقدر بر من مستولي شده بود كه پيش از يك عمل جراحي آرزو مي‌كردم كاش به هوش نيايم و زندگي تمام شود. رسيدن به مرگ و خودكشي يكي از مهمترين افكاري است كه سراغ فرد افسرده مي‌آيد. وقتي شور و شوق زندگي نداشته باشي، پس لزومي ندارد به آن ادامه دهي. فشار سگ سياه افسردگي آنقدر روي گلويم زياد شد كه با خودم گفتم بايد از اين درد و رنج مدام خلاص شوم. اما خلاصي براي من خودكشي نبود اين بار. كار را راحت كردم. تماس با يك مشاور خوب.

اوايل هفته‌اي دوبار، بعد هفته‌اي يك بار و حالا بعد از يك سال دو هفته يك بار نزد مشاورم مي‌روم. من اين را خوب مي‌دانم اگر جلساتم را ادامه نمي‌دادم در يكي از آن شب‌هايي كه نحوه خودكشي را تصويرسازي مي‌كردم، كارم را تمام مي‌كردم. رفتن پيش مشاور هم دقيقا شبيه همان جمله «دوره درمان را كامل كنيد.» داخل بروشور‌هاي دارو‌هاي شيميايي است. بايد دوره درمان را كامل كنيد. بايد تمام ريشه‌ها و مشكلاتي كه باعث شدند شما افسرده شويد را بشناسيد تا درمان شويد. بعد از اين شما اينقدر قوي خواهيد شد كه هيچ سگ سياهي، هر چقدر قوي و بزرگ نمي‌تواند شما را در بغل بگيرد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.